آیا داستان های ترسناک عروسک آنابل واقعی است؟

داستان واقعی عروسک آنابل زمانی آغاز میشود که این اسباببازیِ بهظاهر معصوم و بیآزار، در سال 1970 اولین صاحبش را تا سر حد مرگ ترساند. همین باعث شد که اد و لورین وارن، محققین مشهور ماوراءالطبیعه وارد عمل شوند و پس از جنگیری خانه، عروسک شیطانی آنابل را به موزهی مخفی خود ببرند.
حالا در سال 2023 میلادی، آنابل در حالی که لبخند نرمی به لب دارد، در محفظهای شیشهای نشسته و به بازدیدکنندگان نگاه میکند. محفظهای که روی آن با دست انسان آیاتی از انجیل حکاکی شده. طبیعتا هیچکس در نگاه اول فکر نمیکند این عروسک آزاری به کسی برساند؛ اما با کمال تعجب، کنار عروسک تابلویی وجود دارد که روی آن نوشته شده: «هشدار جدی؛ بههیچوجه این شیشه را باز نکنید!»
برای بازدیدکنندگانی که از موزهی وارنها در منطقه «مونرو» ایالت «کانکتیکات» بازدید میکنند، آنابل شبیه عروسکهای معمولی از برند «راگدی آن» (Raggedy Ann) است. عروسکهایی که بهطورگسترده در اواسط قرن بیستم تولید میشدند و طرفداران زیادی هم داشتند. اما وقتی نگاهی به تاریخچهی عروسک آنابل میاندازیم، با داستانهایی از طلسم اجسام و نفرینهای شیطانی مواجه میشویم که مو به تنمان سیخ میکنند.
بعد از اولین ماجرای ترسناک این عروسک جنزده در سال 1970، آنابل تعداد زیادی حملات خشونتآمیز و حداقل دو تجربه نزدیک به مرگ را رقم زده است. داستانهای عروسک آنابل واقعی آنقدر عجیب بودهاند که الهامبخش مجموعهای از فیلمهای ترسناک هالیوودی شدند.
اما آیا داستان آنابل خارج از پردهی سینما و در دنیای واقعیِ خودمان اتفاق افتاده است؟ آیا عروسک آنابل واقعا ظرفی برای ارواح خبیثهی شیطانی است که همیشه در جستجوی یک میزبان انسانی به سر میبرد؟ یا اینکه نه، این عروسک چیزی جز یک اسباببازی کودکانه نیست؟
اینجا قرار است به داستانهای واقعی آنابل بپردازیم و در یک ویدئوی جالب، سری به موزهی وارنها بزنیم و عروسک آنابل را از نزدیک ملاقات کنیم!
اگرچه عروسک اصلی مثل همتای سینماییاش ظاهری ترسناک و مورمورکننده ندارد، اما عروسک آنابل واقعی که در موزه وارنها (زوجی که روی این پرونده کار کردند) نگهداری میشود، با همین ظاهر معمولی و بیگناهش جنایتهای زیادی انجام داده.
این عروسکِ پارچهایِ دوختهشده، یک لبخند نصفهنیمه به لب دارد و بینیِ مثلثیِ نارنجیاش، خاطرات اسباببازیهای دوران کودکیمان را تداعی میکند. با این حال اگر میتوانستیم از اد و لورین وارن درباره این عروسک بپرسیم، قطعا آنها به ما میگفتند هیچوقت این شیطان را به شوخی نگیریم!
آنابل چه کسانی را کشت؟
به گفتهی این زوج معروف که در تحقیقات ماوراءالطبیعه ید طولایی داشتند، آنابل مسئول دو تجربهی نزدیک به مرگ، یک تصادف مرگبار و مجموعهای از فعالیتهای شیطانی بوده که حدود 30 سال به طول انجامیده.
همانطورکه بالاتر گفتیم، اولین مورد از این تسخیرهای شوم به سال 1970 باز میگردد، زمانی که آنابل کاملا جدید بود. اولین داستان آنابل را دو زن جوان برای وارنها گفتند و سالها بعد خود وارنها این ماجرای مخوف را در کتابها و مصاحبههایشان بازگو کردند.
در این زمان، مادری برای دختر پرستار جوانش به نام «دونا»، عروسک واقعی آنابل را خریداری کرد تا بهعنوان هدیهی تولد به او بدهد. دونا که ظاهرا از این هدیه هیجانزده شده بود، آن را به آپارتمان خود برد. آپارتمانی که آن را با یک پرستار جوان دیگر، یعنی همخانهاش «آنجی» شریک بود.
آن اوایل عروسک مثل یک اکسسوری عادی روی مبل اتاق نشیمن نشسته بود و با چهرهی رنگارنگش به مهمانان خوشآمد میگفت. اما طولی نکشید که دونا و آنجی متوجه شدند کاسهای زیر نیمکاسه است. آنابل به میل خودش در اتاق حرکت میکرد!
دونا قبل از رفتن به محل کارش عروسک را روی مبل مینشاند، اما وقتی بعدازظهر به خانه میآمد، آنابل توی اتاقخواب بود. اما ای کاش این همهی ماجرا بود!
بعد از چند روز دونا و انجی یادداشتهایی پیدا کردند که روی آن نوشته شده بود: «به من کمک کن!». به گفتهی این دو همخانه، یادداشتها روی نوعی کاغذ پوستی نوشته شده بود که هیچوقت آنها در خانهی خود نداشتند.
علاوه بر اینها، یک روز بعدازظهر که دوستپسر انجی یعنی «لو» در آپارتمان دراز کشیده بود و استراحت میکرد، صدای خشخش عجیبی شنید. اول فکر کرد کسی وارد اتاق شده، اما پس از کمی جستجو هیچ نشانهای از ورود کسی به خانه پیدا نکرد. تا اینکه چشمش به عروسک آنابل افتاد که با صورت وسط اتاق دراز کشیده بود.
کمی بعد، وقتی لو داشت چرت میزد، با ضربات دست آنابل به سینهاش از خواب میپرد. ناگهان درد شدیدی در قفسهی سینهاش حس میکند و متوجه میشود آثار پنجههای خونآلودی روی سینهاش حک شده. دو روز بعد، این زخمها بدون هیچ اثری ناپدید شدند.
پس از تجربهی وحشتناکی که لو در خانه داشت، دو همخانه از یک مدیوم که در حوزهی ماوراءالطبیعه تجربیاتی داشت دعوت کردند تا به حل مشکل آنها کمک کند. این شخص یک جلسه احضار برگزار کرد و بعد از آن، به دونا و آنجی گفت که این عروسک توسط روح یک کودک هفتساله به نام «آنابل هیگینز» تسخیر شده است. کودکی که جسدش سالها قبل در همان ساختمان پیدا شده بود.
این مدیوم ادعا کرد که روح آنابل خیرخواه است و فقط دوست دارد مورد محبت و مراقبت قرار گیرد. براساس گزارشها، دو پرستار جوان دلشان به حال روح دختربچه سوخت. برای همین به او اجازه دادند تا در عروسک اقامت دائم داشته باشد!
اما همهچیز به همین سادگی که دو پرستار قصهی ما انتظار داشتند پیش نرفت. آزار و اذیتهای عروسک آنابل آنقدر ادامه پیدا کرد که در نهایت، دونا و انجی در تلاش برای خلاصی از روح عروسک آنابل، با یک کشیش اسقف معروف بهنام «پدر هیگان» تماس گرفتند.
هیگان پس از شنیدن این ماجرا با مافوق خودش یعنی «پدر کوک» تماس گرفت. کوک که از وخامت اوضاع باخبر شد، سریعا به یاد اد و لورین وارن، محققین ماوراءالطبیعه افتاد.
اد و لورین پس از ورود به ماجرای آنابل متوجه شدند مشکلات اصلی این دو بانوی جوان از زمانی شروع شد که آنها گمان کردند این عروسک شیطانی سزاوار همدردی آنهاست. وارنها بر این باور بودند که یک نیروی اهریمنی در عروسک آنابل واقعی وجود دارد که در جستجوی یک میزبان انسانی است. در واقع برخلاف نظر مدیوم، روح آنابل بههیچوجه خیرخواه نبود.
متن گزارش وارنها در پرونده آنابل از این قرار است:
«معمولا ارواح، اشیای بیجان مثل خانه یا اسباببازی را در اختیار نمیگیرند؛ بلکه بیشتر بهدنبال تسخیر انسانها هستند. اما در برخی موارد معدود، یک روح غیرانسانی میتواند خود را به یک مکان یا شی هم متصل کند. این همان چیزی است که در مورد آنابل رخ داده. این روح شیطانی عروسک را تسخیر کرده و نوعی توهم زندهبودن در آن ایجاد کرده است؛ با این هدف که بقیه آن را بهرسمیت بشناسند و جدیاش بگیرند. روح آنابل قصد ندارد تا ابد به عروسک وابسته بماند، بلکه هنوز بهدنبال داشتن یک میزبان انسانی است!»
وارنها شواهد ماورای طبیعی زیر را در پرونده عروسک تسخیر شده آنابل مشاهده کردند:
- حرکت خودبهخودی (Teleportation)
- مادی شدن (Materialization) (یادداشتهایی که در کاغذ پوستی بهجا گذاشته بود)
- نشانی از هیولا (Mark Of The Beast) (پنجه انداختن روی سینهی لو)
پس از مشاهدهی این شواهد، متعاقبا وارنها دستور جنگیری و پاکسازی آپارتمان را توسط پدر کوک صادر کردند. بعد آنابل را از آپارتمان بیرون آوردند و به محل استراحت ابدیاش یعنی موزهی مخفی خود بردند؛ به این امید که سلطنت شیطانی او به پایان برسد… .
حتی پس از خروج آنابل از آپارتمان دونا و انجی، وارنها چندین تجربه ماوراءالطبیعه دیگر مربوط به این عروسک گزارش کردند. اولین مورد تنها چند دقیقه پس از خروج آنابل از آپارتمان رخ داد. پس از اجرای مراسم جنگیری در آپارتمان، وارنها آنابل را روی صندلی عقب ماشینشان نشاندند. همهچیز بهنظر عادی میرسید، اما لورین احساس میکرد خطری در کمین است.
لورین در گزارشاتش اینطور ادعا کرده که در راه بازگشت به خانه ترمز ماشین چندین بار از کار افتاده و ماشین تا سر حد تصادف هم پیش رفته است. به محض اینکه اد (شوهرش) آب مقدس را از کیفش بیرون کشید و روی عروسک پاشید، مشکل ترمزها برطرف شد.
پس از رسیدن به خانه، اد و لورین عروسک را در اتاق کار اد گذاشتند. اما عروسک انگار انرژی تازهای گرفته بود. انابل روی هوا معلق شد و شروع به حرکت در خانه کرد. سرانجام، وارنها تصمیم گرفتند آنابل را در یک جعبه شیشهای قرار دهند و محفظه را برای همیشه قفل کنند.
آنها یک جعبه شیشهای و چوبی مخصوص ساختند که روی آن دعای مشهور سنت مایکل (Saint Michael’s Prayer) را نوشتند. تا پایان عمر، اد مرتبا این دعا را میخواند تا مطمئن شود روح شومی که در عروسک خانه کرده، همچنان آنجا میماند.
حالا عروسک آنابل در موزه نگهداری میشد و از زمان حبس شدن در این محفظه، دیگر حرکت نکرد. اگرچه گفته میشود که روح شوم عروسک هرازچندگاهی راهی به سمت بیرون پیدا میکرد.
طبق گزارشات زوج وارن، یک بار کشیشی که از موزه بازدید میکرد، بیخیالِ قابلیتهای شیطانی عروسک شد و آن را از محفظه بیرون آورد. اگرچه اد دربارهی تمسخر قدرت آنابل به کشیش هشدار داد، اما کشیش جوان فقط به او خندید و آنابل را به شیشه برگرداند.
در راه بازگشت به خانه، کشیش تصادفی مرگبار کرد و نزدیک بود برای همیشه این دنیا را ترک کند. او اینطور ادعا کرد که درست قبل از تصادف، آنابل را در آینه بغل ماشین دیده است!
سالها بعد، یکی دیگر از بازدیدکنندگان آنابل را مورد تمسخر قرار داد و از اینکه مردم چقدر احمقانه به او اعتقاد دارند انتقاد کرد. او در راه خانه کنترل موتورسیکلتش را از دست داد و با سر به یک درخت برخورد کرد. او فورا کشته شد؛ اما دوستدخترش که با او روی موتور نشسته بود، جان سالم به در برد. دوستدخترش بعدها به رسانهها گفت آنها در زمان حادثه در حال تمسخر عروسک آنابل بودند!
در طول سالها، هر آنچه از آنابل نقل شده است را محققین معروف ماوراءالطبیعه، یعنی اد و لورن وارن گزارش دادهاند. آنها تا آخر عمرشان به بازگویی این داستانها و اثبات قدرت وحشتناک عروسک واقعی آنابل ادامه دادند. با این حال، هیچیک از ماجراهای آنابل قابلتایید نیستند.
نام کشیش جوان و موتورسوارانی که به درخت برخورد کردند هرگز فاش نشد. نه دونا و نه آنجی، دو پرستاری که اولین قربانیان آنابل بودند، هرگز شخصا داستان خود را مطرح نکردند. نه پدر کوک و نه پدر هگان، هیچوقت به جنگیریهایی که قبلتر گفتیم اشارهای نکردهاند. خلاصه اینکه تنها چیزی که ما داریم، گزارشات زوج وارن است.
جدا از اینکه ماجراهای آنابل را باور کنیم یا آنها را تخیلاتی سودجویانه بدانیم، حالا این عروسک راگدی راهش را به هالیوود پیدا کرده و سریفیلمهایش با استقبال خوبی مواجه شدهاند. «جیمز وان» تهیهکنندهی فیلمهای آنابل توانسته یک جهان ترسناک و البته پرسود را به نمایش بگذارد و توجه نسبی مخاطبین و منتقدین را جلب کند.
اوایل سال 2014 بود که جیمز وان اولین طرح داستانی آنابل را نوشت. یک عروسک جنزده که قد و هیکلش به اندازهی یک کودک خردسال بود و میل شدیدی به خشونت داشت. البته همانطور که بالاتر گفتیم، تفاوتهای زیادی بین عروسک واقعی آنابل و همتای سینمایی آن وجود دارد.
آنابل واقعی آنقدرها ترسناک و اغراقآمیز نیست و وقتی نگاهش میکنیم، بهوضوح با یک اسباببازی کودکانه طرفیم. اما نسخهی سینمایی آنابل مثل عروسکهای قدیمی است و با موهای بافتهشده و چشمهای شیشهای درخشانش، هرکسی را به وحشت میاندازد. در