در دل مرداب سایهها، خموش
رازهای ناپیدا، غرق در نوای سروش
پای در گل، دل به تیرگی سپرده
هر سو اشباح، خاموش و مرده
در این سکوت، صدایی از دل غم
برمیخیزد، نجوایی چون نیش تیز خشم
سایهها رقصان در بستر آب
چونان رؤیاهای محو، در خواب
اینجا، سرای فراموشی و آه
در مرداب سایهها، زنده است گناه
اما دل، هنوز در طلب نور
امید در قلبش، همچنان مستور
شاید روزی، خورشید از پشت ابر
بتابد، و این مرداب را کند زبر
تا سایهها گریزان، چون دود
بازگشت نور، امید و رود.
سوالات متداول:
- لباس مناسب بازی:
لطفا از پوشیدن لباس های نو و سفید خودداری فرمایید.
- فضای انتظار برای همراه:
در اتاق فرار مرداب سیاه فضای انتظار برای همراه وجود ندارد.
- جای پارک و پارکینگ:
پارکینگ اختصاصی در محل بازی و ساختمان آن وجود ندارد اما جای پارک نزدیک به راحتی در دسترس است.