All Categories
    Filters
    Preferences
    جستجو

    تاریخچه شهر بنگار

    تاریخچه شهر بنگار

    هند یکی از کشورهایی است که به عنوان مقصدی جذاب و توریستی در جهان شناخته می‌شود. این کشور غنی از فرهنگ و تاریخ، جاذبه‌های توریستی زیادی را در خود جای داده است، اما به غیر از زیبایی‌های خیره کننده، دارای مکان‌های ترسناک و عجیبی می‌باشد که قطعا شما را حیرت زده خواهد کرد. هند به قدری مکان‌ها و داستان‌های ترسناکی دارد که هنوز بعضی از آن‌ها توسط گردشگران کشف نشده‌اند. در کشور هندوستان و در شهر بنگار قلعه بسیار عجیبی وجود دارد که مردم این مکان را یکی از ترسناک‌ترین مکان‌های نفرین شده در تسخیر ارواح هند می‌دانند. اگر شما به چنین مکان‌های ترسناکی علاقه دارید توصیه می‌کنیم در ادامه این مطلب همراه ما باشید تا شما را بیشتر با قلعه بنگار آشنا کنیم.

    تاریخچه شهر بنگار

    در حدود سال ۱۵۷۳ در دوران حکومت پادشاه راجستان به نام بهاگونت داس، شهر بگار با قلعه‌هایی تاریخی بنا شد و به محل سکونت پسر کوچک شاه که مادهو سینگ نام داشت تبدیل گردید. در اکثر جنگ‌ها مادهو سینگ همراه پدر و برادرانش بود و در بنگار حکومت می‌کرد. در زمان حکومت وی ۱۶۰۰ نفر در بنگار زندگی می‌کردند تا این که پسرش چتهار سینگ حاکم این شهر شد ولی در سال ۱۶۳۰ از دنیا رفت. پس از مرگ چتهار سینگ، این شهر کم ‌کم متروکه شد و در سال ۱۷۳۸ خالی از سکنه گردید. همچنین افسانه‌های بسیار زیادی نیز برای علت متروکه شدن شهر بنگار وجود دارد که قطعا شنیدنشان خالی از لطف نیست.

    شهر بنگار یا قلعه بنگار کجاست؟

    شهر بنگار یا قلعه بنگار در کشور هند و در شمال ناحیه راجستان واقع شده است که بسیار هم مشهور می‌باشد. ساخت این قلعه ترسناک به سال ۱۵۷۳ بر می‌گردد و در گذشته نیز بسیار با شکوه و با عظمت بود و مردمان زیادی هم در آن سکونت داشتند. اما این مکان به یک باره متروکه شد ولی هنوز دلیل متروکه شدن آن مشخص نشده است و هیچ فردی نمی‌داند چرا این شهر به یک باره متروکه شد. بهتر است به این نکته مهم نیز توجه داشته باشید که قلعه بنگار به عنوان ترسناک‌ترین مکان در آسیا نیز شناخته می‌شود.

    رازهای ترسناک قلعه متروکه و نفرین شب‌های آن

    پس از متروکه شدن، فعالیت‌های ماوراءالطبیعه در شهر بنگار رخ می‌دهد. به گفته برخی از افراد زمانی که خورشید غروب کرده و تاریکی شب این قلعه را فرا می‌گیرد ارواح مردمان بنگار به خانه‌هایشان باز می‌گردند که امروزه چیزی به جز خرابه از آن‌ها باقی نمانده است. با وجود تمامی هشدارهایی که به گردشگران داده می‌شود و برخوردهای قانونی و جدی که با افراد قانون شکن در این منطقه می‌گردد، ولی هنوز هم عده‌ای ماجراجو هستند که علاقه دارند خطر را به جان بخرند و در تاریکی به قلعه بنگار بروند و از نزدیک ارواح این شهر را مشاهده کنند. ولی همیشه حضور شبانه در این شهر باعث نفرین بازدید کنندگانش می‌شود. به این صورت که دو جوان محلی تصمیم می‌گیرند شب را در بنگار بمانند و از نزدیک ارواح را ببینید ولی این دو نفر هیچ گاه بازنگشتند تا چیز‌هایی را که دیده‌اند را برای کسی تعریف کنند.

    مورد بعدی این است که جوانی به صورت شبانه و با تجهیزات نورپردازی، به قلعه بنگار می‌رود تا شاید روحی را اسیر نماید، اما متاسفانه در چاله‌ای که وسط یکی از گذرگاه‌ها بود سقوط می‌کند، ولی خوشبختانه دوستانش آن را نجات می‌دهند و با اتومبیلی به بیمارستان منتقل می‌نمایند ولی در مسیر به دلیلی نامعلوم تصادف می‌کنند و هر سه نفر جانشان را از دست می‌دهند. افراد بسیار زیادی می‌گویند در سکوت شب در این خرابه‌ها صداهای موسیقی، آواز یا فریاد می‌شنوند و نورهایی مشاهده می‌نمایند که منبعش مشخص نیست.

    افسانه‌هایی در مورد قلعه بنگار

    در مورد قلعه بنگار افسانه‌های متعددی وجود دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

    • افسانه مرد مرتاض

    افسانه اول مربوط به داستان بابا بالاق نات، مرد مرتاضی می‌باشد که در شهر بنگار زندگی می‌کرده است. این مرد معتقد بوده که نباید هیچ خانه‌ای در شهر از خانه او بلندتر ساخته شود و بر خانه او سایه بیندازد و به همین علت هر بنایی که بلندتر از خانه او ساخته می‌شد را تخریب می‌کرده است. همین خرابکاری موجب می‌شده که به مرور مردم از شهر بروند تا زندگی آرام تری را تجربه نمایند.

    • افسانه نفرین جادوگر

    افسانه دوم نیز می‌گوید که قلعه بنگار اسیر نفرین یک جادوگر عاشق شده است. جادوگری ماهر به اسم ان کی سینها که عاشق یکی از شاهزاده خانم‌ بسیار زیبای بنگار به اسو راتناواتی می‌گردد. در این میان شاهزاده‌های زیادی هم تلاش می‌کردند تا او را بدست آورند. جادوگر جوان و عاشق که می‌دانست در میان رقابت با شاهزاده‌ها هیچ جایگاهی برای ازدواج با شاهزاده خانم ندارد، تصمیم می‌گیرد تا از جادویش استفاده کند. یک روز در حالی که شاهزاده خانم برای خرید عطر به بازار می‌رود جادوگر او را می‌بیند و با خود تصمیم می‌گیرد معجونی به وی بدهد تا مهرش را به دل او بیندازد.

    زمان بازدید از قلعه بنگار

    شما همه روزه می‌توانید از ساعت ۶ صبح الی ۶ عصر از این مکان ترسناک دیدن کنید. همچنین بازدید از تمام شهر حدودا بین ۳ الی ۴ ساعت طول می‌کشد.

    نظر خود را وارد نمایید.