آغازی نفسگیر
تصور کن وسط یک اتاق تاریک وایسادی . هیچ نوری بجز نور کمرنگ شمعها نیست . صدای تیکتاک قلبت تنها چیزیه که توی اتاق شنیده میشه . ناگهان درِ چوبی با صدای جیرجیر باز میشه و بوی کهنگی و نم به مشامت میرسه . سایههای لرزان شمع روی دیوارهای نمزده حرکت میکنن و حس میکنی چیزی یا کسی تو رو تماشا میکنه . در این لحظه تنها یک قانون وجود داره : فرار کن یا بمون و معنی واقعی ترس رو تجربه کن .
ترس، تجربهای شخصی
ترس چیزی است که برای هر کسی متفاوت عمل میکند. برای برخی، تنها تاریکی کافی است...