All Categories
    Filters
    Preferences
    جستجو
    خبرخوان

    نوشته های وبلاگ '1404' 'تیر'

    راز عمارت تسخیرشده
    0 راز عمارت تسخیرشده

    در اعماق جنگل‌های تاریک و مه‌آلود، جایی که نور خورشید به‌سختی از میان شاخه‌های درهم‌تنیده نفوذ می‌کند، عمارتی قدیمی و متروکه خودنمایی می‌کند که محلی‌ها آن را «خانه‌ی نفرین‌شده» می‌نامند.

    این عمارت، با پنجره‌های شکسته و دیوارهای پوشیده از خزه، گویی از دل داستان‌های ترسناک بیرون آمده است. سال‌هاست که هیچ‌کس جرئت نکرده حتی به دروازه‌های زنگ‌زده‌اش نزدیک شود، اما داستان‌هایی که درباره‌ی آن در گوشه و کنار شهر زمزمه می‌شود، همچنان زنده است و هر شنونده‌ای را به لرزه می‌اندازد.

    می‌گویند این عمارت زمان...

    در عمق تاریکی: داستان واقعی از یک شب ترسناک در اتاق فرار
    0 در عمق تاریکی: داستان واقعی از یک شب ترسناک در اتاق فرار

    تصور کنید در یک شب تاریک و سرد وارد یک اتاق فرار می‌شوید، اما چیزی در آنجا درست همانند داستان‌های ترسناک نیست. چیزی فراتر از معماهای معمول و دکورهای ترسناک در کمین است…

    داستان واقعی یکی از بازدیدکنندگان ما را روایت می‌کنم:

    "وقتی وارد اتاق شدیم، حس عجیبی داشتم. نور کم و سایه‌های نامعلوم، صدای قدم‌هایی که از جایی ناشناخته می‌آمد، من را در برهه‌ای از ترس و هیجان قرار داد. ناگهان درهای اتاق بسته شد و من فهمیدم که این فقط یک بازی نیست، بلکه چیزی واقعی‌تر است. صدای خنده‌های مرموز و سایه‌هایی که ح...

    ترسناک‌ترین اتاق فرار اصفهان: زون اسکیپ، تجربه‌ای متفاوت و هیجان‌انگیز
    0 ترسناک‌ترین اتاق فرار اصفهان: زون اسکیپ، تجربه‌ای متفاوت و هیجان‌انگیز

    ترسناک‌ترین اتاق فرار اصفهان: زون اسکیپ، تجربه‌ای متفاوت و هیجان‌انگیز

    اگر به دنبال یک تجربه هیجان‌انگیز و ترسناک در دل اصفهان هستید، اتاق فرار "زون اسکیپ" گزینه‌ای بی‌نظیر است. این مکان با طراحی منحصر به فرد و داستانی مرموز، توانسته است عنوان ترسناک‌ترین اتاق فرار شهر را به خود اختصاص دهد.

    معرفی زون اسکیپ

    زون اسکیپ در قلب اصفهان واقع شده و با دکوراسیون تاریک، صداهای وهم‌آلود و فضاهای مخوف، حس ترس و اضطراب را در بازدیدکنندگان برمی‌انگیزد. داستان این اتاق فرار حول محور یک آزمایش علمی ممنوعه...

    زنی در جاده متروکه
    0 زنی در جاده متروکه

    چند سال قبل، حادثه وحشتناکی در ارتباط با یک روح برای دو مرد جوان رخ داد. آن دو که آدریان و لئو نام داشتند، حدود ساعت یک نیمه شب به خانه برمی‌گشتند.

    در آن ساعت از شب، هیچ وسیله نقلیه‌ای در جاده به چشم نمی‌خورد. آدریان رانندگی می‌کرد و لئو کنارش نشسته بود. آدریان با سرعت مجاز می‌راند و پیچ‌های تند را به آرامی پشت سر می‌گذاشت. از آنجایی که هر دو به شدت خسته بودند، حرفی بینشان رد و بدل نمی‌شد. زمانی که به راه ورودی جاده متروکه رسیدند، ناگهان آدریان متوجه شد خانمی سفیدپوش وسط جاده راه می‌رود. پشت آن...