یکی از پرطرفدارترین ژانرهای تاریخ سینما، ژانر وحشت میباشد. بی شک یکی از عمیقترین احساسات درونی بشر ترس است و تماشای ترسناکترین فیلم جهان باعث زنده شدن تصوراتی میشود که از دوران کودکی در ذهن خود هک کرده ایم.
اگر به دنبال یک تفریح متفاوت، هیجانانگیز و معمایی هستید که آدرنالین خونتان را بالا ببرد و ذهنتان را به چالش بکشد، وقت آن رسیده که با دنیای اتاق فرار در اصفهان آشنا شوید. اسکیپرومها ترکیبی از داستان، معما و تیمورک هستند که شما را به دلِ یک ماجرای واقعی میبرند.
در سراسر دنیا خانههایی وجود دارند که موجب ترس و وحشت انسانها میشوند. بعضی از انسانها بر این باورند که در این خانهها ارواح آواره و اجنه وجود دارند که موجب آزار و اذیت انسانها میشوند. بعضی از این خانهها نیز از لحاظ ظاهری ترسناک میباشند.
روایت هایى که در این بخش مى خوانید، گزارش هاى ادعایى خوانندگان مجله ى «فورتین تایمز» (نشریه ى معروف ویژه ى موضوعات پارانرمال) است و طبیعتا درستى ادعاهاى آنها اثبات نشده است.
شبی در سال ۱۹۷۳ دو فرزند خردسال مکدانیل از شهر اِنفیلد، ایلینوی ادعا کردند که موجودی عجیب را در حیاط خانه حین پرسهزدن دیدهاند. حتی این دو ادعا کردند که این موجود ترسناک میخواست وارد خانه شوند.
اگر دنبال هیجان واقعی و تجربهای ترسناک و بهیادماندنی در اصفهان هستی، زون اسکیپ بهترین گزینه برای توست. در میان اتاق فرارهای متنوع، سه اتاق قاتل عفریت، قوی سیاه و مرداب سایهها شهرت دارند که لقب ترسناکترین اتاق فرارهای اصفهان را به خود اختصاص دادهاند.
این داستان ترسناک واقعی که میخوام برای شما تعریف کنم مربوط میشه به 8 سال پیش که بابای من تصمیم گرفت بالای اشرفی اصفهانی ی خونه کرایه کنه. کلا توی اون خیابون ما همه خونه ها نوساز بودن بجز اینی که ما اجاره کردیم. هنوز بافت قدیمی و حیاط خودشو حفظ کرده بود و با همین ی مورد دل پدر و مادر منو برده بود. جالب بودن قضیه خونه از جایی برای من شروع شد که املاکی سر خیابون گفت چندبار خواستیم بسازیم اما نشده. خب چرا نشده؟؟؟
دختری به نام مولی، که هفت ساله بود، عاشق عروسکها بود و یک سری از آنها را در اتاقش داشت. او درس خوان نبود، بنابراین والدینش به او گفتند که اگر نمراتش بهتر شود، به عنوان پاداش برای او یک عروسک جدید میخرند.
ساعت یه ربعی از دو نصفه شب میگذره که اتوبوس سر سه راه حسن آباد با سر و صدای زیادی توقف میکنه. شاگرد راننده در رو باز میکنه و با لحن تحکم آمیزی که خستگی توش موج میزنه میگه: سه راه…
ساعت یه ربعی از دو نصفه شب میگذره که اتوبوس سر سه راه حسن آباد با سر و صدای زیادی توقف میکنه. شاگرد راننده در رو باز میکنه و با لحن تحکم آمیزی که خستگی توش موج میزنه میگه: سه راه…